سفارش تبلیغ
صبا ویژن

رفته­ایم از اینترنت شعرهای کودکانه پیدا کرده­ایم. می­دانیم که این روزها هر چه ببیند و بشنود، سرمایه­اش می­شود تا آخر عمر، بلکه هم دورتر و دیرتر.

شعرها را نوشته­ایم در یک دفتر کوچک تا دم دست باشد. چراغ­ها را خاموش می­کنیم. من، علی را می­اندازم روی پا و همسر شعر می­خواند و گاهی من می­خوانم و او ضرب می­گیرد روی پاهای کوچولو و لُخت علی. وقتی کم می­آوریم، سری به ذخیره­ی شعری ذهن­مان می­زنیم و هر چه را بلدیم از این در و آن در می­خوانیم. معمولاً هم بیشتر از دو بیت از هر شعری را در خاطر نداریم و همه­اش همان را تکرار می­کنیم. یک چیزهایی هم از خودمان سر هم می­کنیم و می­چسبانیم تهش و وسطش غش غش می­خندیم به این همه نبوغ و استعداد کشف نشده.

پلک­های هردویمان سنگین می­شود و کله­هایمان روی گردن تلو تلو می­خورد و علی هم­چنان با چشم­های باز دارد ما را نگاه می­کند و آرام پستانک می­خورد.



اُمّ علی می­گوید.

علی از آن بچه­هایی است که زیاد دل درد می­گیرند. البته نه از آنها که خیلی زیاد می­گیرند بلکه از آنها که زیاد می­گیرند. گاهی اوقات چند روز پشت سر هم دل درد دارد. یعنی با این­که بعد از شیر خوردن باد گلویش را می­گیرم ولی باز هم بی­تابی می­کند و روی زمین بند نمی­شود. آن وقت است که من باید تمام مدت بغلش کنم، حتی موقع درس خواندن، یا سر زدن به غذا یا آب خوردن. وقتی هم خسته می­شوم، روی تشک می­گذارمش و برایش شعر می­خوانم یا دست و پای کوچولویش را ورزش می­دهم، آن­وقت ساکت می­شود ولی وای اگر از جایم بلند شود، آن وقت است که جیغش به هوا می­رود. گاهی اوقات تا تکبیرة الاحرام نماز را می­گویم، غرغرش شروع می­شود تا نمازم تمام شود، صدایش کل کوچه را برداشته است. این را می­گویم که مامان­هایی که بچه دل­دردی ندارند بروند سجده شکر به جا بگذارند، و آنهایی هم که مشکل مرا دارند، بدانند که تنها نیستند. البته خودش از همه بیشتر اذیت می­شود، وقتی می­بینم که در هر حالتی که نگهش می­دارم باز هم گریه می­کند، خیلی دلم می­سوزد. من اسمش را گذاشته­ام "پسر دل بادکنکی"! آخر وقتی شیر می­خورد انگار یک شیشه نوشابه خانواده را یک نفس سر کشیده است و تا نوبت بعدی شیرش که بشود، همه­اش دوست دارد بغلش کنم.

البته این را بگویم که گریه دل درد همان­طور که دفعه پیش گفتم دو نوع است، یک نوع آن گیر کردن باد گلو است که بچه با صدای eh گریه می­کند، این نوع با این­که زیاد بغل کردن لازم دارد ولی قابل تحمل است، نوع دیگر از نوع بادی است که رفته آن ته مه­ها گیر کرده که در این موقع صدای گریه eierh است. خدا نصیب هیچ مادری نکند این نوع را که در این حال دیگر بچه را مگر می­شود به همین راحتی­ها آرام کرد. آن­قدر جیغ می­زند و گریه می­کند که اشک پدر و مادر در می­ِآید. در گریه نوع اول بچه کم کم خسته می­شود و بالاخره به یک ترفندی می­شود، او را خواباند. (تازگی­ها برای علی، قرآن و دعا و شعر و این جور چیزها می­خوانم و او هم کم و بیش ساکت می­شود و می­خوابد.) ولی در نوع دوم نمی­شود او را زمین گذاشت اصلاً توصیه می­شود که در این مواقع بچه را نخوابانید. البته خدا را شکر دیگر مثل سابق از این نوع دل درد نمی­گیرد. به طور کلی هر وقت که دل درد دارد نباید شیر بخورد، چه از نوع اول باشد و چه از نوع دوم.

من اوایل نمی­دانستم که این دست و پا زدن­هایش هنگام شیر خوردن مربوط به دل درد است. کم کم متوجه شدم که وقتی مثلاً 5 دقیقه شیر می­خورد باید بلندش کنم و باد گلویش را بگیرم تا دوباره بتواند شیر بخورد. خب بعضی بچه­ها این طوری هستند دیگر بهتر آن است که آدم بداند در این مواقع چه باید بکند.

علی چه می­کند؟


ولادت باسعادت حضرت فاطمه زهرا(سلام­الله­علیها) مبارک.

امروز اولین روز مادر من است. یعنی اولین روز مادری که من هم مادر شده­ام. دوست داشتم در چنین روزی وبلاگم را افتتاح کنم.

علی الان 3 ماه و 11 روز دارد. شاید برای افتتاح وبلاگ کمی دیر به نظر برسد ولی تا حالا دلیلی برای این کار نداشتم و در ضمن سرم هم خیلی شلوغ بود والبته هست ولی دلم نیامد تجربیات مادرانه­ام را ثبت نکنم. بگذریم.

الان حسابی برای خودم مامان شدم به خصوص بعد از دیدن این سی دی "زبان گریه بچه­ها". قبل­تر خودم هم تقریباً دلیل هر کدام از گریه­های علی را می­فهمیدم ولی حالا خیلی بهتر شده است. گریه­هایش هم برایم شیرین شده چون می­دانم که با گریه­اش با من حرف می­زند و من هم حرفش را می­فهمم.

در این سی دی کلاً 5 نوع گریه معرفی می­شود که در هر کدام بچه کلمه­ی خاصی را می­گوید:

neh: گرسنه­ام.

eh: باد گلویم را بگیرید. (قابل توجه خاله جون حاج علی آقا، گفتم "باد گلو"!)

owh: خسته­ام.

eierh: دل درد و نفخ دارم. (از همه بدتر است!)

heh: ناراحتم یعنی یا سردم است یا گرمم یا جایم خیس است.

آدم باید به دقت به گریه­ی بچه توجه کند تا نوع آن را تشخیص بدهد. گاهی اوقات این گریه­ها ترکیبی هستند و باید به آن کلمه­ای که بیشتر تکرار می­شود توجه کرد.

یک دستی تایپ کردن آدم را زود خسته می­کند! برای امروز کافی است!